ناروننارون، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

نارون عزيزم

كتاب خوندن با استفاده از كاردستي

    نارون 7 تا كتاب داره از مجموعه كتابهاي حيوانات بامزه. آقا گاوه ،  خانم گاوه ، آقا گوسفنده ، خانم مرغه ، آقا بزه ، خانم اردكه و آقا اسبه. خيلي هم اين كتاباشو دوست داره. تا تونسته هم اونارو پاره پوره كرده و من با چسب زدن تونستم تا حالا نگهشون دارم.   به ذهنم رسيد شخصيتهاي اين كتابها رو براي نارون با استفاده از كاغذهاي رنگي درست كنم تا موقع خوندن كتاب با هيجان بيشتري همراهيم كنه. چون شخصيتهاي ساده اي هم داشت در آوردنشون با كاردستي كار زياد سختي نبود ولي يكم وقتگير بود.  چون مراحل زيادي داشت.  همزمان با خوندن كتاب ازين كاردستي ها استفاده ميكنم. اوايل نارون زياد همكاري نميكرد. كاردستي ه...
6 دی 1392

از پوشك گرفتن

از شنبه هفته پيش (23 آذر)  شروع كردم به از پوشك گرفتن نارون. يعني فكر نكنم پروژه عظيم تر ازين كار وجود داشته باشه.مشكل اينجاست كه دختركم اصلا حاضر نيست تو دستشويي جيش كنه.بچم دوست داره به گلهاي قالي آب بده. منم حساسسسسسسسسس!!! شوخي كردم. اصلا حساس نيستم رو اين مسائل. نميدونم چيكار كنم. احساس ميكنم هنوز زوده واسه نارون. دلم نميخواد بهش استرس وارد كنم. چند بار كه تو شلوارش جيش كرد با كف دستم آروم زدم رو صورتم و گفتم : اي واي. ميخواستم بهش نشون بدم كه نبايد اينكارو انجام بده. ولي انگار كار خوبي نكردم. چون الان هر وقت جيش ميكنه مياد پيشم و با حالت ناراحتي ميگه: اي واي.   تو اين مدت هميشه بدون پوشك بوده. فقط وقتايي كه ميخ...
4 دی 1392

شب يلداي 92

 يلداي امسال هم اومد و گذشت. البته من دير دارم در موردش مينويسم . چون يخورده كار داشتم و سرم شلوغ بود. امسال برعكس پارسال مهمون نداشتيم و جمع سه نفره خودمون بوديم. انار و هندونه از قبل خريده بوديم. منم كيك و پشت زيك درست كردم و باباي نارون هم يكم تنقلات خريده بود . همه رو گذاشتم رو ميز آشپزخونه و حالا بخور كي نخور. دختركم حسابي از ديدن خوراكي ها ذوق كرده بود. مخصوصا كه باباش براش پفك هم خريده بود .   آخرش هم يه فال براي خودمون گرفتيم. دو بيت اولش رو مينويسم.   عكس روي تو چو در آينه ي جام افتاد                 &...
4 دی 1392
1